گروه جهادی السابقون

گروه جهادی السابقون

گروه جهادی السابقون گروهی دانشجویی با هدف ارتقا سطح علمی دانش آموزان مناطق کمتر توسعه یافته و قبولی آنها در آزمون سراسری تشکیل شده است. به امید آنکه نیروهای بومی جایگزین حرکت های جهادی گردند.

Google+
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اروی جهادی» ثبت شده است

داستان سفر بلوچستان- خرداد 4

| پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

آسکاندشت، مدرسه دخترانه نرجس

در مسیر رفتن به بم پشت به یکی از مدارس بین راه رفتیم. مدرسه دخترانه نرجس، مدرسه ای با 35 دانش آموز، سه مربی و دو کلاس کاه گلی. مدرسه خانه ای بود که اجاره شده بود. انتظار چنین مکانی را نداشتم. حیاط مدرسه و نگاه به وضع کلاس ها، حس عجیبی داشت ولی تمامی آن، با ورود به کلاس و دیدن نبوغ و سلیقه بچه­ ها با دانستن آنکه آنها را با کمترین امکانات به وجود آورده اند، از بین رفت. می شود گفت قشنگترین کلاسی که دیدم آن بود. مابقی توصیفات این مدرسه را در عکس ها ببینید.

داستان سفر بلوچستان - خرداد 3

| شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۲۷ ب.ظ

سیب و سوران، بم پشت

روز سوم با جمعه تداخل داشت. بچه ها آزمون قلم چی داشتند و از این فرصت برای سر زدن به آنها استفاده کردیم. بعد از ظهر خدمت آقای بهرامی مدیر آموزش و پرورش شهرستان سوران (مدیر سابق مدرسه نمونه مطهری سراوان) در منزلشان رسیدیم. سوران یکی از مناطقی است که گروه در آنجا فعالیت دارد، در این نشست در مورد گروه و خاطرات جهادگران در سوران و ادامه کار در سال جاری صحبت شد.

از راست: آقای بهرامی، آقای اربابی، آقای برکوک رزم و آقای جنگی زهی

داستان سفر بلوچستان- خرداد 2

| پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

در مسیر جالق

شب به خوابگاه رسیدیم، دیروقت بود ولی در هر گوشه حیاط دانش­ آموزان به چشم می­ خوردند که سخت مشغول درس خواندن بودند. به دلیل خستگی و مشغول بودن آنها برخوردها به چند سلام خلاصه شد و آنالیز محیط به صبح موکول شد.

صبح به دلیل عقب افتادن برنامه و سبز شدن علف زیر پای این جانب، وقت کافی برای گشت اولیه در خوابگاه پدید آمد. چیزی که برای خود من جالب بود، نوشته ­های روی دیوار خوابگاه بود که عکس آن را گذاشته ­ام.

مسیر رفتن به جالق، مسیری کوهستانی بوده است. روستای ناهوک در بین راه قرار داشت. ورودی شهر جالق به دلیل آمدن سیل آسیب دیده بود و ما مجبور شدیم از مسیر فرعی وارد شهر شویم.

در جالق به آموزش و پرورش رفتیم و جلسه­ ای در آنجا پیرامون کارهای گروه و هماهنگی ­های لازم برای شروع کار در آنجا صورت گرفت.

مدرسه عترت، حیاط مدرسه و خوابگاه

داستان سفر بلوچستان - خرداد 1

| سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ب.ظ


زاهدان، خاش و ورود به سراوان

سفر ما روز سه شنبه، ساعت 11:40 با سوار شدن قطار تهران- زاهدان شروع شد. ممکن است به نظر برسد 22 ساعت در قطار بودن سخت است ولى از نظر اینجانب ادم ها هستند که محیط را مى سازند، با وجود هم­قطاری هاى خوب سخت نبود. هم قطارى من یک مادر با دو دخترش و معلم زبانى بود که اصالتا شمالى است ولى سى سال است که در زاهدان زندگى مى کرد. آن دو دختر بسیار شیطان بودند و در نتیجه به ما خیلى خوش گذشت. مسیر ما با کلى خنده و شوخی گذشت. شیطنت هاشان بماند براى بعد، نکته جالب آنها برای من خانواده و طریقه زندگى آنها بود که فکر نمى کردم در زاهدان این گونه باشد.

چهارشنبه صبح ساعت 10 به زاهدان رسیدیم. آقاى ج. در راه آهن منتظر ما بودند. بعد از آن به اداره کل اموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان رفتیم. با معاون پژوهشى استان جلسه اى داشته و سپس براى انجام کارهاى مربوطه در زاهدان رهسپار شهر شدیم. مردم آن جا بسیار مهمان نواز هستند. و با توجه به سابقه پیچاندن بچه ها، آقاى معاون سوییچ ماشینشان را به ما داد تا مجبور به باز گشت باشیم و ناهار مهمان ایشان. قبل از ناهار، با آقاى  فیض محمد سهراب زهى، مسؤل ارتباط با دانشجویان مسجد مکى ملاقات داشته و به اصرار ایشان به صرف لااقل شربت به منزلشان رفتیم. آقایان همراه، نماز ظهر را در مسجد مکى که نزدیک خانه ایشان بود خواندند.

اداره کل آموزش پرورش استان سیستان و بلوچستان